پژوهش درباره ی فرهنگ های شهری به طور طبیعی بر مواردی چون نهاد، شهر و شیوه زیست یا اشکال فرهنگی تعریف شده ی این فرهنگ ها که در شهرها رشد می یابند، تمرکز می کند. دانش شهری به طور مدارم به سوی ایده ای از شهرها و فرهنگ های شهری در حرکت است که فارغ از نژاد پرستی بوده و دارای اعتبارمیان-فرهنگی و تاریخی گسترده است.
بررسی تصورات راجع به شهرِ قرن بیستم اغلب به این نتیجه می انجامید که گویی تنها یک شکل متداول یا معتبر وجود دارد. برای مثال هنری پیرن(Henri Pirenne)، بر اساس پژوهش های خود در رابطه با شهرهای اروپای قرون وسطی، در کتاب شهرهای قرون وسطایی (1925-Medieval Cities) استدلال میکند که دو مشخصه در توسعه یک فرهنگ شهری نقش اساسی داشتند: طبقه سرمایه دار یا طبقه متوسط، که این طبقه به تجارت برای دستیابی به دو امر استقلال ی از صاحبان قدرت فئودالی غیر شهری و ثروت وابسته است؛ و یک سازمان همگانی از شهروندان که برای رهایی شهر از کنترل لردهای فئودال یا مقامات مذهبی، یکپارچه سازی شهریِ لازم را ایجاد کند. با وجود اینکه که فرمول بندی پیرن اغلب به عنوان یک تعریف کلی از شهر و فرهنگ شهری پنداشته شده است (از آن جا که عقل سلیم این گونه می پندارد که شهرها باید عملکردهای تجاری را تحقق بخشند)، این فرمول بندی کارا نبود، چرا که تنها شهرهای اروپای قرون وسطی و فرهنگ شهرنشنیان آن به عنوان نمونه ای از شهر واقعی پنداشته شده بود.
رشد شهر نشینی و صنعتی شدن جوامع شهری و فرهنگ جامعه را به سرعت از اعتقادها وآداب و سنن دور کرد و تمایل به زندگی امروزی و استفاده از رفاه و ارزشهای مادی به نوعی ارزش اجتماعی تبدیل شد به گونه ای که رشد تجملات و تزئینات در سیمای شهر وخانه ها از همیشه نمایان تر شد و جامعه ها را از پایبندی به یکدیگر و مناسبات خانوادگی وخویشاوندی دور کرد .
در جوامع سنتی و روابط اجتماعی به هم پیوسته بود و باور های مشترک و مشخصی وجودداشت و افراد همدیگر را می شناختند و اعتماد میان افراد بیشتر بود و روابط اجتماعی براساس آشنایی های دراز مدت و دوستی و مناسبات فامیلی و خانوادگی استوار و پایدار بود .
ولی جوامع بزرگ شهری امروز به خاطر وجود شرایطی خاص ، فرصتی برای شناختن افرادنگذاشته است . افراد به جای خانه و محیط زندگی در محیط کار با افراد بسیاری روابطبرقرار می کنند و اما به دلیل شغلهای متفاوت و موقعیت اجتماعی افراد و روابط با روابطسنتی متفاوت است که در این ارتباط بیشتر به جای وجود علایق و احساسات ، غلبه باموقعیت اجتماعی افراد است .
هی داد از این عمر که با "میگذرد" میگذرد
درباره این سایت